دسته : -علوم انسانی
فرمت فایل : word
حجم فایل : 36 KB
تعداد صفحات : 67
بازدیدها : 174
برچسبها : پروژه تحقیق مبانی نظری
مبلغ : 7400 تومان
خرید این فایلپژوهش بررسی عوامل انحطاط و شكاف طبقاتی مسلمانان بعد از پیامبر و حركت اصلاحانه علی (ع) در این مورد در 67 صفحه ورد قابل ویرایش
فرازهای سخنان علی (ع) كه میفرماید: ما برای احیاء دین و غلبة صلاح بر فساد قیام كردیم تا بندگان مظلومان تو ای خدا، احساس امنیت نموده و حدود به تعظیل كشیدة تو به اجرا در آید، حاكی از مراحلی عظیم از انحرافات و انحطاط اجتماعی است كه در فاصلة زمانی كوتاهی بعد از وفات پیامبر (ص) رخ داده بود. چه اینكه در این خطبه علی (ع) در توجیه ضرورت انقلاب اصلاحی خویش میخواهد بگوید كه پیش از قیام او چهرة دین دگرگون شده و فساد بر صلاح غلبة یافته و امنیت از مردم مستضعف سلب و قوانین الهی از اجراء باز مانده بود. و او بود كه بعنوان اولین مسلمان بایستی باصلاح این انحرافات میپرداخت. بنابراین سؤالی كه برای هر خواننده این سخن میتواند مطرح گردد،این است كه چه عواملی دست به دست هم داده بود كه با این سرعت پس از وفات پیامبر (ص) تنها در فاصلة بیست و پنج سال این همه انحراف اجتماعی در جامعه در جامعه اسلامی مطرح گردید كه علی (ع) برای نابودی این انحرافات خود را ملزم به قیام همه جانبه و حركت اصلاحی بنیادین میبیند؟
و بالطبع سؤال دومی كه میتواند برای خوانندگان مطرح باشد، آن است كه علی (ع) چه روشی را برای مبارزه یا مقایسة عظیم اجتماعی بكار گرفت و سیاست حكومتی آن بزرگوار چه بوده است؟
در پاسخ به سؤال اول میتوان به دو عامل اصلی و مهم اشاره كرد كه یكی انحراف خلاقت از محدوده و مسیری بود كه پیامبر اكرم (ص) برای اداره جامعه پس از خویش مطرح ساخته بود. بدین معنی كه فردی را كه پیامبر لایق جانشینی خویش میدانست كه او علیبن ابیطالب علیه اسلام بود. عملاً كنار گذاشته شد و قدرت در اختیار كسانی قرار گرفت كه حداقل واجد اوصاف و شرائط لازم برای جانشینی پیامبر (ص) نبودند. با این انحراف ضمان اجرا از احكام و قوانین اسلام سلب شد و زمینه برای پیدایش انحرافات بعدی فراهم آمد. و عامل دوم به نظر ما همان تبعیض و ایجاد شكاف طبقاتی در اثر سیاست غلط خلیفه دوم در توزیع بیتالمال بود.
انحراف دوم یعنی سیاست توزیع غیرعادلانه ثروث در دوران خلیفه دوم، همة زحمات تربیتی و اخلاقی پیامبر اكرم (ص) را تحت الشعاع قرار داد و زمینه را برای تكاثر در ثروت و رقابت در قدیت برای تودة مردم فراهم آورد و طولی نكشید كه بجای معنویت و اخلاق حسنه امتیازهای اجتماعی همان زو و زو گردید و افتخارات قبیلگی و برتری جوئیهای قومی متداول شد و بالطبع تودههای ضعیف امنیت اجتماعی و اقتصادی را از دست داده و قوانین الهی نیز جر در مورد ضعیفان بمعنای جدی قابل اجراء نبود.
بعد از وفات پیامبر اكرم (ص) اهلبیت گرامی آن حضرت و صحابة بزرگواری مانند سلمان و اباذر و مقداد مدعی بودند كه پیامبر اسلام در زمینة مسائل حكومتی و مسئلة جانشینی وخلافیت بعد از خودش توصیههای لازم را داشته و بلكه شخص علی (ع) را بعنوان امام و پیشوای جامعه اسلامی بعد از خودش معرفی نموده است. ولی رجال قریش كه خود را با پیامبر اكرم (ص) فامیل میدیدند و برای خویش از سلطان حضرتش سهمی قائل بودند مدعی شدند كه پیامبر اكرم(ص) برای ادارة حكومت و مقام جانشینی بعد از خودش فردی را معرفی نكرده و تنها دو توصیة كلی داشته است، یكی اینكه امامت و رهبری جامعة اسلامی مخصوص قریش است «اِن الائمه من قریش» و دیگر این كه در خانوادهای كه پیامبر (ص) عضو آن است خلافت نبایستی با پیامبری جمع گردد. «ابی الله این یجمع الخلافه النبوه فی بیت واحد» از این جهت مدعی شدند كه اولاً امام و خلیفه و بعد از پیامبر (ص) بایستی از قریش برگزیده شود و ثانیاً این منصب در بنی هاشم كه فامیل پیامبر (ص) هستند نمیتوانند قرار گیرد. و به این ترتیب همة قبائل عرب فاقد صلاحیت رهبری و خلافت بعد از پیامبر (ص) معرفی شدند و مهم اینكه بنیهاشم و درصد همه آنها علی (ع) نیز از منصب خلافت كنار گذاشته شدند.
در این اختلاف نظر، حق با كدام گروه بود؟
برای اثبات حقانیت ادعای اهلیت پیامبر (ص) و اینكه ادعای مخالفین آنها ناحق بوده است راههای متعدی وجود دارد
از این جهت بعنوان راه غیرمستقیم تنها به مقایسة جایگاه اهلبیت و مخالفان آنها در قرآن كریم میپردازیم.
و به دیگر سخن پیامبر گرامی اسامی خود میفرمود:
«هر گاه كه فتنهها امور را بر شما مشبه ساخت و همانند شب تا، افق دید شما را تیره ساخت، بر شما باد كه برای كشف حقیقت به سراغ قرآن شوید چه اینكه قرآن شفیع و واسطهای كه شفاعتش پذیرفته شده است» بنابراین بهترین راه برای حل این مسئله كه در این اختلاف نظر بین اهلبیت اطهار و رجال قریش، كدامین بر حق بودهاند كافی است كه به قرآن مراجعه كنیم و مشخص نمائیم كه قرآن كدامین یك از دو گروه را تأیید مینماید.
خوشبختانه موقعی به قرآن مینگریم بضوح مشاهده میكنیم كه آیات فراوانی در فضیلت اهل بیت نازل گردیده و در پارهای از آیات گذشته از اینكه آنها را بعنوان راهی بسوی خدا و دوستی و محبت آنها را برهمگان لازم دانسته است بلكه تا سر حد عصمت آنها را میستاید. بعنوان نمونه در سورة احزاب آمده است:
نمایم.
و نیز واقدی در خبر دیگری آورد: نگاهی كه ابوذر بر عثمان وارد شد عثمان به او گفت: تو آن كسی هستی كه چنین و چنان كردی ابوذر گفت: تو را نصیحت كردن با من دو روئی كردی و به رفیقت نیز نصحیت كردم او نیز چنین كرد. عثمان گفت دروغ میگوئی تو نصیحت نمیكنی بلكه در صد فتنه هستی و شام را بر ما شوریدی و فاصد ساختی. ابوذر گفت به روش دو بار پیشینت عمل كن تا هیچ كسی به تو اعتراض نكند. عثمان گفت : به تو چه مربوط است ای بی مادر! ابوذر گفت به خدا قسم كه از امر به معروف و نهی از منكر نمیتوانم دست بردارم و عذری در پیشگاه خدا ندارم.
عثمان از علی (ع) نظر خواست كه با ابوذر چه كند؟ علی (ع) فرمود من سخن مؤمن آل فرعون را به شما متذكر میشوم كه گفت:
« اگر موسی (ع) دروغ میگوید گناهش را خود باید در پیشگاه خدا پاسخ دهد ولی اگر صادق باشد خطر آن شما را تهدید میكند وخداوند مسرقان دروغگویان را هدایت نخواهد كرد. ابن ابی الحدید معتزل مینویسد: در اینجا بود كه عثمان به علی (ع) پرخاش كرد و علی (ع) نیز به او پاسخ داد كه از باب ادب نسبت به آن دو از ذكر آن صرف نظر میكنیم.
فساد اجتماعی و گسترش انحرافها سرانجام اوضاع را بر ضد عثمان بسیج كرد و سرانجام مسلمانان از او خواستند از خلافت كه بهیچ وجه توانائی اداره آن را نداشت كناره گیری نماید و او نپذیرفت و از معاویه تقاضای ارسال نیز برای سركوب مخالفت داشت و موقعی مخالفین عثمان بر جان خویش ترسیدند اقدام به قتل عثمان نمودند. پس از مرگ عثمان جامعه اسلامی به هواداری علی (ع) برخاستند و او را باجبار از خانه بمسجد آورند و با میل و رغبت بی نظیری با او بیعت نمودند و بگونهای احساسات مردمی به نفع علی (ع) شكل گرفته بود كه مدعیان خلافت نیز چارهای جزء بیعت با علی (ع) نداشتد و تنها چند تن مانند عبدالله بن عمر و سعد بن وقاص مهلت خواستند و علی (ع) آنها را معاف داشت و مهلت داد و پرواضح است كه علی (ع) هدف جز اصلاحات اجتماعی و باز گرداندن آب اسلام به سرچشمههای زلال خویش نداشت و از نظر شرعی نیز خویش را مسئول میدانست و جز همراهی با مردم برای احقاق حق و نابودی باطل وظیفهای احساس نمیكرد و لذا علی (ع) در خطبة 3 نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه پس از اشارهای نسبتاً تفضیلی درباره انحرافهای پدید آمده بعد از وفات پیامبر (ص) در بیان رنج روحی شدید خویش از این اوضاع میفرماید:
خرید و دانلود آنی فایل